عوض شدن تاریخ مراسم عروسی
سلام گلم خوبی مراسم عروسی وقتش تغییر کرد 1393/3/28
نویسنده :
مامان سمیرا
13:24
سال نو مبارک
خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد، برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت روزهایتان بهاری و بهارتان جاودانه باد
نویسنده :
مامان سمیرا
16:07
بدون عنوان
به جایی رسیدم که حس میکنم نفس نکشیدن برام سخت نیست ...
نویسنده :
مامان سمیرا
18:29
عکس مامان و بابا
بدون عنوان
عزیزم پنجشنبه جهاز رو بردیم و جمعه هم همه رفتیم برای چیدنش مامان بابا هم ناهار درست کرده بود و مهمانها هم مامان من خاله لیلا و غزل،خاله زهرا و مهتا،خاله من(پری و دختر خاله مهسا)،خاله من(راحله)،مامان بابا،عمه معصومه و فرهاد،زن عمو هانیه و مهدی یار،خاله بابا،دختر خاله بابا و دخترش و من و بابا
نویسنده :
مامان سمیرا
1:07
عروسی
مامانی چند روز پیش رفتیم تالار رو گرفتیم برای ٣١ فروردین،دیروز هم رفتیم کارت هارو سفارش دادیم،کارت فانتزی انتخاب کردم،آخه منو بابایی یه جورایی خودمونم فانتزی هستیم دیشبم بابایی رفت تهران برای جلسه،فردا میاد
نویسنده :
مامان سمیرا
15:53
خصوصی
نامه ای برای فرزند خیالم
فرزند عزیزم آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی صبور باش و مرا درک کن اگر هنگام غذا خوردن، لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم صبور باش و به یاد بیاور که همین کارها را به تو یاد دادم اگر زمانی که صحبت میکنم حرفهایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و حرفهایم را قطع نکن و به حرفهایم گوش فرا ده، همانگونه که من در دوران کودکی به حرفهای تکراریت و بارها با عشق گوش فرا دادم اگر زمانی را برای تعویض من میگذاری با عصبانیت این کار را نکن و به یاد بیاور، وقتی کوچک بودی، من نیز مجبور می شدم روزی چند بار ل...
نویسنده :
مامان سمیرا
12:06